میلادمنجی بشرمبارک...

كى مى شود به صورت ماهت نظر كنم؟
دل را ز نور تو رشك قمر كنم؟
عمرى در
انتظار نشستم؛ چه مى شود
از كوچه ى وصال تو روزى گذر كنم؟
روزى به جاى پاى
تو گر چشمم اوفتد
خاك قدوم پاك تو كحل بصر كنم
خود را به خاكسارى دستگاه قدس
تو
در پيشگاه خالق خود مفتخر كنم
در حسرت وصال تو جانم به لب رسيد
كى مى
شود به جانب كويت سفر كنم؟
تا چند ز آتش غم هجر تو همچو شمع
دامن ز اشك چشم
به ره مانده تر كنم؟
اين بوده آرزوى من اندر تمام عمر
در خدمت تو روز و شبم
را به سر كنم؟
هر لحظه اى كه با خطرى روبرو شوم
با نام دلرباى تو دفع خطر
كنم
زان رو به آستانه ى تو »ملتجى« شدم
تا كسب اعتبار از اين خاك در كنم
مژده كه ميلاد منجى بشر آمد

+ نوشته شده در یکشنبه دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:54 توسط سارا
|