برای من همین خوبه...

برای من همین خوبه ، که با رویات می شینم

تو رو از دور می بوسم ، تو رو از دور می بینم

برای من همین خوبه ، بگیرم رد دنیاتو

ببینم هر کجا می رم ، از اونجا رد شدم با تو

همین که حال من خوش نیست ، همین که قلبم آشوبه

تو خوش باشی برای من ، همین بد بودنم خوبه

به این که بغضم از چی بود ، به این که تو دلم چی نیست

تمام عمر خندیدم ، تمام عمر شوخی نیست ...

برای من همین خوبه ، بدونی بی تو نابودم

اگه جایی ازت گفتن ، بگم من عاشقش بودم

برای من همین خوبه ، که از هر کی تو رو دیده

شبی صد بار می پرسم ، ازم چیزی نپرسیده ؟!

به این که بغضم از چی بود ، به این که تو دلم چی نیست

تمام عمر خندیدم ، تمام عمر ... شوخی نیست ...

" روزبه بمانی " 

فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد...

اول ... یک جمله بگویم!

راستش

گاهی از شدت علاقه به زندگی

                    حتی سنگ ها را هم می بوسم،

کلمه ها را

کتاب ها را

آدم ها را ...!

دارم دیوانه می شوم از حلول، 

از میل حلول در هر چه هست

در هر چه نیست

در هر چه که هر چه

چه ...!

و هی فکر می کنم ، 

مخصوصا به تو فکر می کنم ،

آنفدر فکر می کنم

                که یادم می رود به چه فکر می کنم.

به تو فکر می کنم

مثل مومنی که به ایمانِ باد و به تکلیف بید ،

                                            به تو فکر می کنم

مثل مسافر به راه

هر چه گفتم

انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرف ِ آخر بود .

حالا باید بخوابم

فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد

مثل دریا به ادامه ی خویش .

کاش ابر کبودی بودم...

گاهی که از تو دور می افتم به تمام ابرهایی که بالای سرت راه می روند حسودیم می شود

 آن وقت آرزو می کنم کاش ابر کبودی بودم که مرا به خاطر باران دوست داشتی .

گاهی که دیدنت محال می شود، به ستاره ها چشم می دوزم که مرا به یاد برق نگاهت

 می اندازند و از ماه و خورشید می پرسم در چه روزی متولد شدند.

وقتی نیستی روحم رود سرگردانی است که احوال تو را از همه ی دریاها می پرسد

 موجهایی که حتی یک بار تو را دیده اند هرگز به سکوت و ساحل نمی اندیشند .

پیراهنم از من خوشبخت تر است چون اولین کسی است که نام تو را از صدای تپش قلبم

می شنود .چه کاروان ،چه قطار، چه پرنده های آهنین، هر چه مرا به سوی تو بیاورد و

 فاصله ها را کم کند دوست داشتنی است مهم نیست اگر حتی همه راه را در خواب باشم .

هرکه تورایک بارببیندشاعرمیشودمن از روز ازل شعر می گفتم و آن را برای فرشته ها

 می خواندم . راستی پروانه هایی که لای دفترچه های خاطرات خشک شده اند هم شاعرند. 

روز های دیدار همیشه بارانی است

مثل همیشه فراموش می کنیم چتری به همراه بیاوریم و همیشه حرف هایمان زیر باران

 تازه می شود . و در این اتاق، در این همه تاریکی چه صبح دلپذیری دارد 

چراغ را روشنمی کنم رویاهایم بیدار می شوند .

من حتم دارم وقتی که اولین گل سرخ را لبخند زنان در زمین کاشت خوب می دانست

 که یک روز انبوهی از آن تقدیم تو خواهد شد

محمدرضامهدی زاده


یادت هست؟

یادت هست

گنجشکان در دست های ما

دانه می خوردند؟

و موهایت

در رودخانه های جهان می ریخت...

و موهایت

مسیر بادها را مشخص می کرد...

و موهایت

بادها را دیوانه می کرد...

یادت هست

در باران رقصیده بودیم؟

یادت هست؟



+باتشکرازعسل عزیزم بابت فرستادن این کامنت زیبا

وآرزوی سلامتی کامل برای این دوست عزیزم

قدرت خانمها...

روزی یک زوج 25ومین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند.انها در شهر مشهور شده بودند 

به دلیل اینکه درطول زندگی مشترک خود هرگز دچار اختلاف نشده بودند...

تو این مراسم خبرنگار ها جمع شده بودند تا دلیل خوشبختی انان را بپرسند....

سردبیر میگه:اقا واقعا باور نکردنی نیست.چطور چنین چیزی ممکنه؟؟

شوهر روزای ماه عسل رو به یاد میاره و میگه:بعد ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم 

اونجا برای اسب سواری دو اسب متفاوتو انتخاب کردیم...اسب من بسیار ارام بود

 اما اسب همسرم کمی سرکش بود و همان اول راه همسرمو زمین انداخت.

همسرمو خودشو جمع و جور کرد بعد زد به پشت اسب و گفت:"این بار اولت بود"

بین راه اسب دوباره اونو زمین انداخت همسرم گفت:"این بار دومت بود"

وقتی اسب برای بار سوم اونو زمین انداخت همسرم خیلی با ارامش تفنگشو برداشت 

و اسبو با یه گلوله کشت.

سر همسرم داد زدم:چه کار کردی روانی؟؟!حیوان بیچاره رو کشتی دیوانه....

همسرم با خونسردی به من نگاهی کرد بعد با ارامی گفت: این بار اولت بود..

خداحافظی "خداحافظ" نمی خواهد!!!

خداحافظی بوق و کرنا نمی خواهد
خداحافظی دلیل
بحث
یادگاری
بوسه
نفرین
گریه
...
خداحافظی واژه نمی خواهد!

خداحافظی یعنی
در را باز کنی
و چنان کم شوی از این هیاهو
که شک کنند به چشم هایشان
به خاطره هایشان
به عقلشان
و سوال برشان دارد
که به خوابی دیده اند تو را تنها!؟
یا توی سکانسی از فیلمی فراموش شده!؟

خداحافظی یعنی
زمان را به دقیقه ای پیش از ابتدای آشنایی ببری
و دستِ آشنایی ات را پیش از دراز کردن
در جیب هایت فرو کنی
و رد شوی از کنار این سلام خانمان سوز

خداحافظی
"خداحافظ" نمی خواهد!

مهدیه لطیفی