کجای این بارانی ؟
کجای این بارانی ؟
من که زیر بارون رویایت را بغل کردم که خیس نشوی
خدا به جای تمام نداشته هایم تو را داده به من
و من میانه ی این پیری زود رس میانه ی این همه غم ناروا یادت ارامم میکند
دارم شبیه تو میشوم
انگار صبوریم کم شده اما قوی تر شده ام
دشمنانم بزرگ تر شده اند و خودم به ندیدن انها عادت کرده ام
میبنی با همه ی اتفاقات میخندم
و امیدوارم به نگاهت
مگر میشود دست مرا رها کنی؟
حتی رویایت هم برای نجاتم کافیست
لبخند بزن
که اشهد ان یاد تو ارامش است
و اشهد ان بی تو حرام
حالا روزهای آینده خوب باشد یا بد فرقی نمیکند
من اختیار خودم را تسلیم عشق کرده ام
"سید علی ضیا"
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 9:52 توسط سارا
|