هنوز دو کوچه تا صبح نگاه تو باقی است...
کوچه گردی های مرا تاب بیاور،
که من همان آوارترین شبگرد همین نزدیکی ام
همان کوی در به در دشت آهوانه نگاهت.
همان عابر تنهای شب زده ی بارانی که
با تو هر صبح سپیده می نوشد.
کوچه گردیهای مرا تاب بیاور که من همانم از تبار دل تو
همانند همسایه دیوار به دیوار عطر نرگسهای نگاهت.
همان شاعر تنهای بارانی
لحظه های بی تاب تو.
هنوز دو کوچه تا صبح نگاه تو باقی است.
هنوز یک قدم باقی است تا سرخی گل های همیشه بهار.
شبگردهایم را تاب بیاور مگر من نه اینکه آواره ترینم بی تو.
تاب بیاور که بی تابی ام با تو حدیثی نا گفتنی است..................
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 15:4 توسط سارا
|