خیالت آسوده نازنینم...
دلم تنگ است.
وقتی رفتی آهنگ قدمهایت را شمردم تا به خوشبختی رسیدنت را باور کنم.
روزی آمدی و روزی رفتی...
چند صباحی با آمدنت خندیدم.
عمری است در نبودنت میگریم.
دلم تنگ است.
دلم برای خیلی چیزها تنگ است.
برای شبهای انتظار...
روزهای دیدار...
آنهمه حرف...نگاه...لبخند...شوق....
دلم تنگ است.
دلم برای خودم تنگ است...
برای آنهمه حسی که داشتی...
مدتهاست دیگر نمیشنوم.
نمیبینم...
نه آواز قناری...نه پرواز چکاوک...نه بوی نارنج...نه عطر بابونه...
دلم تنگ است
برای هر چه بود و نبود...
دلم برای همه چیز تنگ است.
وتو...
دلیل همه دلتنگیهایم...
کاش تو بودی و من.
نم نم باران.
یک جاده بی انتها...
دست دردست هم...
بدون چتر...
خیس خیس
فقط میرفتیم.میرفتیم و از اینهمه دلتنگی دور میشدیم.
کاش سهم من از اینهمه عشق میشد که تو باشی...
ولی افسوس که من هیچ سهمی ازتوندارم...
نخواستی که داشته باشم...
خیالت آسوده نازنینم...
چون مهم خواستن توست...
خیالت آسوده...
++دوستان عزیزمثل اینکه بلاگفادوباره مشکل پیداکرده ونتونستم
بیام تووبتونوجواب نظراتتونوبدم حتی وب خودم هم بازنشد...
خواستم بدونیدکه قصوری ازاین جانب نیست...
یاحق
+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 13:23 توسط سارا
|